هر روز داستان های جدید را اینجا بخوانید
با نظر و لایک خودتان نویسند های دیگر را حمایت کنید و هم ما را در انتخاب بهترین نویسنده یا شاعر کمک کنید. مطمئنا تعداد لایک و کامنت شما عزیزان چراغ راه ما در بکارگیری نویسندگان خواهد بود.
مریم یحیی آبادی
شنبه 1402/07/01
22
مسخره کردن
آهای عزیز دردونه
ای بچه ی نمونه
نکنه ،یه روزی ،یه جا
شوخی کنی نا به جا
کسی ر ...
ادامه داستان
مریم یحیی آبادی
شنبه 1402/07/01
17
روز تولد
توی خونمون بادبادک
توی باغچه مون شاپرک
همه میگن یک کلام
تولدت مبارک
خورشید خا ...
ادامه داستان
پریسا یزدانی
سه شنبه 1402/06/14
42
من ساعت سیزده
کنار دوازده هستم
وقتی که صبح پا میشم
بگو بگو چند میشم
من ساعت چاردهم
پر ا ...
ادامه داستان
نگار سلمانه
یکشنبه 1402/06/12
57
بوی کفش نو و دفتر کتاب های قشنگ پارسا تمام فضای اتاق را پر کرده بود.
آفتاب طلوع کرده بود و اولی ...
ادامه داستان
مهری بابالو
شنبه 1402/06/11
37
فاطمه یک دختر کوچولوی هفت ساله است، فاطمه خیلی دوست داره کلی شعر حفظ، کنه و همش و یادش بمونه اما ...
ادامه داستان
مهشيد رشيدي
جمعه 1402/06/10
45
نورِ زياد چشم هايش را مي زد ، ترسيده و بي قراربود .
صداي همهمه و هجومِ آن ها به وحشتش مي افزود، ...
ادامه داستان
مهشيد رشيدي
جمعه 1402/06/10
39
نورِ زياد چشم هايش را مي زد ، ترسيده و بي قراربود .
صداي همهمه و هجومِ آن ها به وحشتش مي افزود، ...
ادامه داستان
افروز اسماعیلی
پنج شنبه 1402/06/02
47
ادامه صفحه قبل
..... پر از جیغ و سر و صدای معصومانه پریدیم. روز فارغ التحصيلی از دبستان باید رو ...
ادامه داستان
افروز اسماعیلی
پنج شنبه 1402/06/02
47
از آن روزها سالیانی گذشته است اما هنوز تصویر کیف زرد زیبایی که اولین همدم و همراه مدرسه ام بود به ...
ادامه داستان
مصطفی نصیری
شنبه 1402/05/28
72
راستش خیلی وقت بود دوست داشتم براش چیزی بخرم ولی هر دفعه این کار زیاد و لعنتی هوش و حواسم رو می ب ...
ادامه داستان
مریمملک محمدی
شنبه 1402/05/21
149
دوست دارم جمله ی عجیبی است و گاهی شاید ترسناک...
یک دوست دارمگفت بچه ای ۹ساله بی خانواده شد یک ...
ادامه داستان
آبان عباسی
جمعه 1402/05/20
73
چندی پیش، پدر و مادرم را از دست دادم، چند روزی طول کشید تا به خودم بیایم؛ حتی تصور اینکه قرار است ...
ادامه داستان
ساره خانه داری
چهارشنبه 1402/05/11
168
موضوع:بچه باهوش منیک روز دُبِ اصغرکوچولو مادرش رامیخواست ،دُب اکبر داداش بزرگ دُب اصغر کنار گهوار ...
ادامه داستان
الهه پور علی
سه شنبه 1402/05/03
129
شعر بچه باهوش من
شعر: الهه پورعلی
من و بابا و مادرم
رفته بودیم باز هم حرم
مامان یه چادر ...
ادامه داستان
الهه پور علی
سه شنبه 1402/05/03
105
کادو به بچه
نویسنده الهه پورعلی
دخترک دستانش را با هوای نفسش گرم کرد آهی کشید و گفت:
- چند ...
ادامه داستان
مسعود محسنی نژاد
سه شنبه 1402/05/03
104
نام داستان:لاکی لاک به دوش
نویسنده:مسعود محسنی نژاد
یکی بود، یکی نبود، زیر گنبد کبود، توی یک ...
ادامه داستان
ستاره رئوف الطافي
یکشنبه 1402/05/01
105
متولد شدن،ناخواسته ترين رويداد زندگي بشريت بوده و هست و تا روزگاران دراز خواهد بود.آدمي، از اين ت ...
ادامه داستان
محمد عالمی
شنبه 1402/04/24
108
روز فارغ التحصیل شدن از دبستان، من در دفتر مدرسه بودم و داشتم کارنامه ام را می گرفتم. دانش آموزی ...
ادامه داستان
معصومه محمد حسینی
دوشنبه 1402/04/12
129
این روز مانند روز های دیگر است،مدام با خودم زمزمه میکنم:حالا که چی تولدمه؟چرا وقتی هدفی ندارم بای ...
ادامه داستان
معصومه محمد حسینی
دوشنبه 1402/04/12
131
برف می بارد،کادو را در آغوش کشیدم تا مبادا برف ها بخواهند قبل از حنانه او را ببینند،به سمت بهزیست ...
ادامه داستان
نسرین سرومیلی
دوشنبه 1402/04/05
128
مثل همیشه کتاب رو دستم گرفتم و مشغول خوندن شدم و مثل همیشه کوچکترین چیزی از مطلبی که می خوندم رو ...
ادامه داستان
مرجان رزمی
جمعه 1402/03/19
135
دم خال خالی
چندباغ بزرگ کنار یک روستای کوچک بود که در آنجا چهار دوست به اسم، خال خالی، دالی، فن ...
ادامه داستان
مرجان رزمی
جمعه 1402/03/19
140
دختر بهار
من جانان هستم و در فصل بهار به دنیا آمده ام. خدا به من گفت: بهار که بیاید تو هم می رو ...
ادامه داستان
مهسا ارجمند
جمعه 1402/03/19
170
یکی بود یکی نبود غیراز خدا هیچکس نبود
تو جنگل بزرگ و سر سبزحیوانات بزرگ و کوچیک کنار هم زندگی م ...
ادامه داستان
زهره دشتبانی
پنج شنبه 1402/03/18
145
ساعت از 3 بعد از ظهر گذشته بود اما افتاب داغ مرداد هم چنان آتش می سوزاند راحله با همسر و مادرش فا ...
ادامه داستان
کامران طیری 1
پنج شنبه 1402/03/11
242
به نام خدای بخشنده ومهربان
هدیه دادن وهدیه گرفتن هردوحس قشنگ وزیبایی داره وانسان دراین دوحالت ا ...
ادامه داستان
کامران طیری 1
چهارشنبه 1402/03/10
243
به نام یزدان پاک که مراآفریدزخاک
بهنام تازه واردکلاس دوم راهنمایی شده بودواسم کلاس اونهاکلاس ب2 ...
ادامه داستان
کامران طیری 1
چهارشنبه 1402/03/10
236
به نام یزدان پاک که مراآفریدزخاک
بهنام تازه واردکلاس دوم راهنمایی شده بودواسم کلاس اونهاکلاس ب2 ...
ادامه داستان
کامران طیری 1
سه شنبه 1402/03/09
240
به نام خدا
ادامه داستان روزتولد
مهرادکه دانست پدرش شیرینی وشکلات زیادی نگرفته کاملاًخاطرش ازب ...
ادامه داستان
کامران طیری 1
دوشنبه 1402/03/08
263
به نام خداوندبخشنده ومهربان
به نام یزدان پاک که ماراآفریدزخاک
دوران کودکی ونوجوانی ازبهترین ر ...
ادامه داستان
فاطمه صالحی شمس
دوشنبه 1402/03/08
247
بسمه ای تعالی
روز فارغ التحصیلی از دبستان:
اواسط ماه رمضان است، هوا حساب ...
ادامه داستان
کامران طیری 1
دوشنبه 1402/03/08
282
به نام خدای بخشنده ی مهربان
به نام یزدان پاک که ماراآفریدزخاک
همیشه وقتی هرچه به آخرهای سال ت ...
ادامه داستان
طوبی خوه
چهارشنبه 1402/03/03
192
بعد از بیستوچهار ساعت شیفت، به خانه آمد. خستگی از سر و رویش چکه میکرد. با لباسِ کار خاکی، چشمهای ...
ادامه داستان
طوبی خوه
چهارشنبه 1402/03/03
159
امروز تولد هفت سالگی سارا کوچولو است. او برعکس برادر دو قلویش به حرف پدر و مادرش گوش نمیدهد و مشق ...
ادامه داستان
نیلوفر عتیقی
چهارشنبه 1402/02/27
167
به نام خدا
گوشواره فیروزه
نویسنده: نیلوفر عتیقی
چشمان قهوهای تیرهاش با حسرت و هیجان به گ ...
ادامه داستان
کبری ساعی نیک
شنبه 1402/02/23
151
آخرین روز مدرسه
دو سه قدم دیگه که جلوتر می رفت می تونست تابلوی مدرسه رو ببینه که روش نوشته شده ...
ادامه داستان
لینا قهرمانلو
دوشنبه 1402/02/18
160
کادو به بچه
ما که بچه نداشتیم. همیشه لب و لوچه حسن با دیدن بچه های مردم, تو کوچه و پشت چراغ قرم ...
ادامه داستان
moty jk
شنبه 1402/02/16
172
اول مهر، روزی نیست کـه مدرسه ها باز میشوند؛ اول مهر روزی ست کـه تـو تصمیم می گیري درِ مدرسه را با ...
ادامه داستان
سرورویسی
چهارشنبه 1402/01/30
183
دریه روزسردزمستون چشمون سیاه زیبات رو به جهان بازکردی.هیچ وقت اون لحظه رو که خداتوفرشتۂ کوچولوروب ...
ادامه داستان
مهدیه اختری
دوشنبه 1402/01/21
215
هوا بارانی و ابری بود .سوز سرما تا عمیق ترین نقاط بدن من نفوذ می کرد. صدای شر شر آب جوی ، جیک جیک ...
ادامه داستان
جواد انجام روز
دوشنبه 1402/01/14
215
همه چیز به هم ریخت چهره مدیر درهم بود وسبیل هیلتریش را باانگشت سبابه اش می خاراند چهره اش سیاه شد ...
ادامه داستان
امیرمحمد فارسی
چهارشنبه 1402/01/09
211
شعر
۱شب گذشت و انتظار امتحان
۲استرس آورد برجان، ناگهان
۳بی کلام و بی سخن بنشسته او
۴بر تق ...
ادامه داستان
امیرعلی ثمن
پنج شنبه 1401/12/18
270
به نام خدا
"اصلا چرا باید به مدرسه برم؟"
این سوالی بود که شیوا توی 6 سال دبستان رفتن مدام از ...
ادامه داستان
زهره فتحی
شنبه 1401/12/13
222
یکی بود یکی نبود،غیرازخدای مهربون هیچکس نبود.
توی یک جنگل بزرگ یک خانواده خوشبخت زندگی می کردن. ...
ادامه داستان